[ پارت ⁶\² ]
جیمین:"مجبوریم اینکارو بکنیم"
جیهوپ:"ببین جیمین ... من سه روزه اومدم و درگیر ماجرای کوک و ا/ت شدم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم ولی به نظرم این درست ترین کار اومد که امشب دعوتش کنیم امکان نداشت کار داشته باشه"
جیمین:" امیدوارم خودشم بفهمه که لینا واقعا یه آدم مزخرفه"
جیهوپ:"با قیافه و رفتاری که داره از خودش نشون میده واقعا اینکار سخته"
جونگکوک:"هیونگ کی بود؟ انقد تماست مهم بود که نیومدی پیش ما!
جیهوم:"نه بیخیال فقط بیا امشب اومدنم و رو جشن بگیریم با یه مهمون جدید"
........
"بعداز رسیدن ا/ت"
جیهوپ:"آآیییگوووووو ا/ت ا/ت بیا بشین"
جیهوپ:"یاز نبود این کارو انجام بدی"
دست گل تویه دستم رو بهش دادم
ا/ت:"رسیدنت مبارک"
چشمامو بین همه چرخوندم و همشون داشتن به من نگاه میکردن به جز یه نفری که کنارش یه سلیطه نشسته بود
جین:"خوشومدی"
ا/ت:"ممنون جینشی"
جین:"بیا بشین شام حاضره"
شوگا:"من یه کار بزرگ کردم"
جین:"چی؟"
شوگا:"بیاین تو حیاط شاممون رو بخوریم"
جین:"حیاط؟"
شوگا:"اوهوم"
به گفته ی شوگا رفتیم داخل حیاط
جین:"اوووو"
شوگا:"میدونستم جیهوپ میاد برای همین اینارو درست کردم یه هفته براشون وقت گذاشتم زیرلب ادامه داد:البته برای یک چیز دیگهام"
جیهوپ انگار لو رفته باشه با ارنج زد تو کمر جیمین
جیمین:"چتههههه"
جیهوپ:"مگه اینم میدونه؟"
جیمین:"آره دیگه من گفتم"
جیهوپ:"تو گُه ..."
ا/ت:"کارت عالی بود"
با این حرفم نگاهش بالاخره به من برگشت و طوری که تازه متوجه ی اومدنم باشه چشماشو درشت کرد
جیمین:"من یه نظری دارم"
جیهوپ:"چیه؟"
جیمین:"نظرتون چیه بعداز شام یکم بریم آب بازی؟"
ا/ت:"اما من چی"
.......
ا/ت:"آهههههه"
جین:"نظرت چیه خوشمزه اس ؟ منو تهیونگ درستش کردیم"
ا/ت:"واقعا خوشمزست هرچی بگم واقعا کم گفتم محشره دیگه همچین غذای کل عمرم گیر نمیارم(درحالی که غذا تو دهنشه گفت همراه با ملچ ملوچ دوستان)"
جین:"خوبه(لبخند مهربون جین)
.......
این داستان ادامه دارد ...!♡
وایسین میخام سریع بعدیشو بزارممم
جیهوپ:"ببین جیمین ... من سه روزه اومدم و درگیر ماجرای کوک و ا/ت شدم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم ولی به نظرم این درست ترین کار اومد که امشب دعوتش کنیم امکان نداشت کار داشته باشه"
جیمین:" امیدوارم خودشم بفهمه که لینا واقعا یه آدم مزخرفه"
جیهوپ:"با قیافه و رفتاری که داره از خودش نشون میده واقعا اینکار سخته"
جونگکوک:"هیونگ کی بود؟ انقد تماست مهم بود که نیومدی پیش ما!
جیهوم:"نه بیخیال فقط بیا امشب اومدنم و رو جشن بگیریم با یه مهمون جدید"
........
"بعداز رسیدن ا/ت"
جیهوپ:"آآیییگوووووو ا/ت ا/ت بیا بشین"
جیهوپ:"یاز نبود این کارو انجام بدی"
دست گل تویه دستم رو بهش دادم
ا/ت:"رسیدنت مبارک"
چشمامو بین همه چرخوندم و همشون داشتن به من نگاه میکردن به جز یه نفری که کنارش یه سلیطه نشسته بود
جین:"خوشومدی"
ا/ت:"ممنون جینشی"
جین:"بیا بشین شام حاضره"
شوگا:"من یه کار بزرگ کردم"
جین:"چی؟"
شوگا:"بیاین تو حیاط شاممون رو بخوریم"
جین:"حیاط؟"
شوگا:"اوهوم"
به گفته ی شوگا رفتیم داخل حیاط
جین:"اوووو"
شوگا:"میدونستم جیهوپ میاد برای همین اینارو درست کردم یه هفته براشون وقت گذاشتم زیرلب ادامه داد:البته برای یک چیز دیگهام"
جیهوپ انگار لو رفته باشه با ارنج زد تو کمر جیمین
جیمین:"چتههههه"
جیهوپ:"مگه اینم میدونه؟"
جیمین:"آره دیگه من گفتم"
جیهوپ:"تو گُه ..."
ا/ت:"کارت عالی بود"
با این حرفم نگاهش بالاخره به من برگشت و طوری که تازه متوجه ی اومدنم باشه چشماشو درشت کرد
جیمین:"من یه نظری دارم"
جیهوپ:"چیه؟"
جیمین:"نظرتون چیه بعداز شام یکم بریم آب بازی؟"
ا/ت:"اما من چی"
.......
ا/ت:"آهههههه"
جین:"نظرت چیه خوشمزه اس ؟ منو تهیونگ درستش کردیم"
ا/ت:"واقعا خوشمزست هرچی بگم واقعا کم گفتم محشره دیگه همچین غذای کل عمرم گیر نمیارم(درحالی که غذا تو دهنشه گفت همراه با ملچ ملوچ دوستان)"
جین:"خوبه(لبخند مهربون جین)
.......
این داستان ادامه دارد ...!♡
وایسین میخام سریع بعدیشو بزارممم
۳۵.۹k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.